|
فیلم سه بعدی Jack The Giant Slayer 2013-3D-sbs |
« جک غول کش »
درباره پسری به نام جک ( نیکلاس هولت ) می باشد که در سنین کودکی عاشق
داستانهای شبانه پدرش درباره دنیای فانتزی و غولهای آن بود. پس از گذشت 10
سال از آن شبها، حالا جک تبدیل به جوانی کشاورز شده که به دلیل فوت والدین
، نزد عموی نه چندان خوش اخلاقش ( کریستوفر فیربنک ) زندگی می کند.
قيمت 30000ریال |
|
|
در یکی از روزهای
معمولی زندگی جک، عمویش وی را به شهر می فرستد تا اسبی را در آنجا به فروش
برساند. جک نیز به شهر می رود و موفق می شود اسب را به یک راهبه بفروشد
اما نه در ازای پول، بلکه در مقابل مقادیری لوبیا که به گفته صاحبش ، اگر
آن را به صومعه ببرد می تواند پول خوبی بابتش دریافت کند! اما راهب توصیه
مهمی هم به جک می کند و آن اینکه هرگز نباید اجازه دهد این لوبیاها مرطوب
شوند چراکه مایه دردسر خواهند شد. جک نیز پس از این معامله عجیب و غریب،
نزد عمویش بر می گردد و وی از فرط عصبانیت، لوبیاها را به بیرون از خانه
پرتاب می کند و بر سر جک هم بابت انجام این معامله فریاد می کشد.
پس از این اتفاق، جک در شب طوفانی ، دختری زیبا به نام پرنسس ایزابل (
اِلانور تامنیلسون ) را در جلوی خانه خود می بیند که نیازمند سرپناه است.
پرنسس ایزابلا دختر پادشاه می باشد که به واسطه اینکه قرار بوده وی را شوهر
بدهند، از خانه فرار کرده و سر از خانه جک درآورده است! جک هم بلافاصله به
پرنسس پناه می دهد. اما طولی نمی کشد که به دلیل مرطوب شدن لوبیا ، ساقه
ای بسیار بلند از زمین به آسمان شکل میگیرد که دریچه ورود هیولاها از
دنیای خودشان به دنیای انسانهاست و...
« جک غول کش » دچار وضعیتی می باشد که نزدیکترین نمونه به آن ، فیلم « جان کارتر / John Carter
» است که در سال گذشته با هزینه ای بالا ساخته شد اما در اکران و اقبال
عمومی یک شکست کامل محسوب می شد. « جک غول کش » متاسفانه علی رغم جلوه های
ویژه فوق العاده و رنگ و لعاب خیره کننده ای که دارد، اما اصلاً مشخص نیست
که برای چه طیفی از مخاطبین و با چه نوع سلیقه ای ساخته شده است. ما در
روایت فیلم با مجموعه از اتفاقات کمدی مواجه هستیم که نحوه اجرای آن به ما
ثابت می کند که با یک فیلم متعلق به کودکان روبرو هستیم و این به خودی خود
مشکلی ایجاد نمی کند چراکه اصل داستانِ « جک غول کش » نیز متعلق به دنیای
کودکان و نوجوانان بوده و به نظر می رسد که مخاطب اصلی این فیلم هم آنها
باشند. اما ریتم کمدی فیلم در ادامه با باز شدن دریچه دنیای جدید ، وارد
مرحله خشونت آمیزی می شود که برایان سینگر موفق نشده به درستی آن را کنترل
کند. این دنیای جدید بیشتر از آنکه فانتزی باشند و برای سرگرم کردن قشر
کودک و نوجوان ساخته شده باشد، شبیه به محفلی برای ابراز خشونت غول های
عصبانی فیلم هست که ظاهراً از دوران کلاسیک تا الان، بسیار عصبانی تر و
خشن تر شده اند!
این
غول ها که جلوه های ویژه عالی و چشم نوازی هم دارند، به شدت برای قشر کودک
و نوجوان خشن هستند و رفتارهای ترسناک آنان و چهره های متمایل به مشکی و
سیاهی که دارند، احتمالاً بدجوری باعث جا خوردن مخاطبین کم سن و سال فیلم
خواهد شد. این مسئله حتی برای مخاطبین بزرگسال فیلم هم به نوعی دیگر مشکل
آفرین است چراکه در واقع دوران کودکی آنها با شنیدن این داستان و کتاب ها
و انیمیشن هایی که از آن دیده، سپری شده و حالا در فرمت سینمایی و در قالب
یک اثر " بلاک باستر " ، با فیلمی مواجه هست که میزان خشونت آن به تبعیت
از همتایانش نظیر « سفید برفی و شکارچی / Snow White and the Huntsman » و « هانسل و گرتل : شکارچیان جادوگر / Hansel & Gretel Witch Hunters » ، رو به فزونی رفته.
در بخش داستانی، جک غول کش تفاوت آشکاری با آنچه که پیش از این در کتاب ها
خوانده بودیم ندارد و تنها در جزئیات داستان است که شاهد خرده تغییرات نه
چندان پر اهمیتی هستیم. با اینحال به نظر می رسد برای یک اقتباس ( البته
اگر بتوان نام اقتباس را بطور کامل برای این فیلم به کار برد ) سینمایی،
نیاز هست تا نویسندگان و کارگردانان تغییراتی در هسته فیلمنامه ایجاد کنند
تا مخاطبین سینما به راحتی بتوانند با فیلم ارتباط برقرار کرده و از آن
لذت ببرند که این موضوع، درباره « جک غول کش » اتفاق نیفتاده است. برایان
سینگر در کارگردانی « جک غول کش » کمترین میزان لغزش را تجربه کرده و
خلاقیت اجرایی نیز تا حد زیادی کاهش پیدا کرده. به نظر می رسد سینگر علاقه
مند بوده بطور کامل به منبع اصلی داستان وفادار باقی بماند، اما این تصمیم
از طرف دیگر ، باعث شده نکته هیجان انگیزی برای تماشای فیلم وجود نداشته
باشد. با اینحال خوشبختانه جلوه های ویژه به اندازه ای چشم نواز هستند که
این ضعف به چشم نیاید و مخصوصا در یک سوم پایانی، تماشاگر محو کیفیت غول
های واقعاً بزرگِ فیلم شود. اتفاقی که شاید بتواند بر روی ضعف های روایی
فیلم و مشکلات دیالوگ نویسی سرپوش بگذارد اما نکته ای نا امید کننده ای
برای کارگردانی برایان سینگر که بهرحال کارگردان شناخته شده ای به شمار می
رود، محسوب می شود.
نیکلاس هولت که مدتی پیش وی را در فیلم « جسدهای گرم » در قامت یک زامبی
دیده بودیم، در این فیلم فروغ چندانی ندارد و در حد و اندازه یک شخصیت
کلیشه ای خوش می درخشد. متاسفانه جکِ فیلم « جک غول کش » آنقدر جذاب و
تازه نیست که بتوان آن را دوست داشت و یا بخاطر سپرد، او یک روستاییِ از
هفت دولت آزاد است که به هیچوجه از دنیای پیرامونش اطلاعی
ندارد اما یک شبه تبدیل به قهرمان سرزمینش می شود و پس از آن هم عاشق
پرنسس ایزابل می شود! نمی دانم، اما شاید تاریخ مصرف این نوع قهرمان ها در
سینما گذشته باشد چراکه اینروزها کمتر کسی به آنها علاقه نشان می دهد.
اِلانور تاملینسون در نقش پرنسس ایزابل ، همان شاهزاده لوسِ و بی مزه ای
هست که در اکثر فیلمها شاهدش هستیم، شخصیتی که هیچ چیز در دنیا به جز عشق
برایش اهمیت ندارد و... تاملینسون این شخصیت را به خوبی در « جک غول کش »
به تصویر کشیده است! بازیگران فرعی و شناخته شده فیلم هم حضور متوسطی را
در جلوی دوربین تجربه کرده اند. ایان مک شین ، اوان مک گرگور و استنلی
توچی از جمله بازیگران مطرحی هستند که در « جک غول کش » قربانی جلوه های
ویژه حیرت انگیز فیلم شده اند و سینگر به آنها اجازه نداده تا کنترل صحنه
را به دست بگیرند.
در مجموع باید بگویم « جک غول کش » اثری متوسط اما پر زرق و برق است که
شاید بتواند عده زیادی را راضی کند. « جک غول کش » بدون شک با کتاب مقایسه
خواهد شد و خشونت نسبتاً زیاد آن هم امتیازات منفی فراوانی را نصیبش خواهد
کرد ، اما این باعث نمی شود نسبت به دستاوردهای فنی فیلم و جلوه های بصری
آن بی اعتنا باشیم. « جک غوش کش » اگرچه کارگردانی ضعیف و فیلمنامه ای
کهنه دارد، اما جلوه های ویژه چشم نوازی دارد که حداقل پتانسیل این را
دارند که تماشاگر سینما به احترام آن برخیزد و شروع به تشویق فیلم کند. ای
کاش این جلوه های ویژه در اثری هوشمندانه تر بکار گرفته می شد.
تاریخ: 1392/06/13
مشاهده :
1027 |
|
|
|
آمار |
»امروز : پنجشنبه 1 آذر 1403
»کل محصولات: 83
»بازدید های امروز :
14
»بازدیدهای دیروز :
131
» بازدید کل :201815
|
|
|
|