آنچه در کتابهای لوئیس دیده و خوانده میشود، حداقل مربوط به 5 نسل گذشته است. خود
او که متولد 29 نوامبر 1898 است ؛ در پیرانهسری شروع به نگارش کرد و یک مجموعه 7
قسمتی و البته مستقل از خود به یادگار گذاشت و سرانجام هم در ماهی که به دنیا آمده
بود ، رخت از جهان فروبست: 22نوامبر 1963.
اولین فیلمی که از یکی از کارهای او ساخته شد، مربوط به سال 1979 است؛ وقایعنگاری
نارنیا: شیر و جادوگر و گنجه لباس و آخرین فیلم هم وقایعنگاری نارنیا: شاهزاده
کاسپین در سال 2008. البته این وسط یک سریال تلویزیونی در سال 1989 به نام شاهزاده
کاسپین از کارهای او ساخته شد و پیشتر از آن دوبارهسازی شیر و جادوگر و گنجهلباس
در 1988.
حداقل 5 نسل با کتاب لوئیس خو گرفتند و این آثار برایشان حکم لالایی داشت. و البته
محبوبترین اثر از میان این 7 عنوان کتاب، احتمالا همان وقایعنگاری نارنیا: شیر و
جادوگر و گنجه لباس است که اولین بار در سال 1950 منتشر شد؛ زمانی که لوئیس 52ساله
بود.
قسمت اول وقایعنگاری نارنیا: شیر و جادوگر و گنجه لباس 280 میلیون دلار فروخت و
قسمت دوم آن وقایعنگاری نارنیا: شاهزاده کاسپین؛ در افتتاحیهاش به رقم فروش 80
میلیون دلار رسید و حالا در هفته اول ژولای فروش آن پس از 7 هفته به 138 میلیون
دلار رسیده است.
اندرو آدامسون، فیلمساز 42ساله نیوزلندی (او را با شرک 1 و 2 به یاد بیاورید،
آدامسون کارگردان این 2انیمیشن بود) که قسمت اول نارنیا را ساخته بود؛ قسمت دوم
را هم جلوی دوربین برد و بیش از هرچیز از امکانات دیجیتال مدرن استفاده کرد. به
نحوی که نارنیای دوم به عنوان فیلمی 140 دقیقهای، 100 دقیقهاش محصول محض
استودیوهای دیجیتال است.
داستان نارنیای دوم به این دلیل به صنعت رایانه دیجیتال تا این حد متکی است که با
وجود پرداخت بسیار مناسب قصه اصلی و محبوبیت بسیار زیاد داستان، حجم کمی داشت و
هیجان بخشیدن به این داستان با ساختن درگیریها و عرضاندام نیروهای خیر و شر موجود
در جنگل نارنیا باعث میشد کشش و هیجان در طول فیلم ادامه داشته باشد و رقابت چنان
تنگاتنگ جلوه کند که تماشاگران (بویژه کودکان و نوجوانان) جرات نکنند برای لحظهای
چشم بر هم بگذارند، مبادا که صحنهای را از دست بدهند. ورود به جنگل نارنیا، دوباره
مانند قسمت اول روی میدهد.
ادموند، پیتر، لوسی و سوزان از طریق همان گنجه لباس کذایی وارد نارنیا میشوند و به
محض ورود درمییابند که اوضاع آن گونه که تصور میکردند بر وفق مراد نیست. در واقع
هرچند برای آنها فقط یک سال از وقوع ماجراها گذشته، اما در جنگلهای نارنیا هزاران
سال زمان گذشته است و طی این زمانهای طولانی، شاهزاده کاسپین که وارث اصلی تاج و
تخت است از سوی نیروهای شر تحت فرمان عموی کلهخرابش به حاشیه رانده شده و نارنیا
زیر سلطه تاریکیها قرار گرفته است.
4 پسر و دختر نوجوان به همراه شاهزاده کاسپین و مساعدتهای اصلان و حیوانات تحت
امرش وارد جنگ و رقابت با نیروهای شر میشوند و پس از وقوع ماجراهای فراوان،
شاهزاده نوجوان به تاج و تخت خود میرسد و عهد میکند که روشنی و صلح و سعادت را به
جنگل نارنیا بازگرداند.
این تمام داستان نارنیای دوم است که در بسیاری از موارد به قسمت اول شباهت تام و
تمام دارد. اما مساله این است که تکنیکها و داستان ماجرا در نارنیای دوم بسیار
بزرگتر و وسیعتر از قسمت اول است که سال 2005 اکران شد.
فیلم اول اگرچه از بهترین تکنیکهای زمان خود و استودیوهای مجهز دیجیتال برای
صحنههای درگیری و نزاعها و همچنین ساخت و ساز کاراکترها سود میبرد، گرچه به صورت
مفرد هر کدام از کاراکترها بسیار قابل به نظر میرسیدند؛ اما در مجموع نواقصی مشهود
در جمع آنها به چشم میآمد.
روندی که در نارنیای دوم ادامه یافت و بسیار هوشمندانه به رفع نقایص پرداخته شده و
تکتک کاراکترهای فانتزی بسیار بهتر پرداخت شدند.
از طرفی، پیش از ساخت قسمت دوم، همان حجم کم داستان و حتی بعضی اظهارنظرها مبنی بر
ضعف قصه باعث شد، تمرکز مداوم بر روی ماجراجوییها و گسترش آنها به صورتی که هر
درگیری بسیار معظم به نظر برسد، معطوف شد و نهایتا فیلمی طولانی اما خوشساخت به
دست آمد.
ادعاهایی نیز البته در اینباره به وفور نوشته و گفته شده است و بازهم داستان مربوط
به این است که نارنیا بهتر از ارباب حلقهها کار شده است. روندی که برای «قطبنمای
طلایی» هم وجود داشت و ادعاهای فراوانی که فیلیپ پولمن 62 ساله به راه انداخت بر
این مضمون که سری کتابهای او از جمله همین قطبنمای طلایی بسیار بهتر و فراتر از
کتاب ارباب حلقههای تالکین فقید است و فیلمهایی که از آثار او اقتباس شده، یک سر
و گردن از تریلوژی ارباب حلقهها بالاتر است.
که البته این ادعاها خندهدار است. وقتی دوسوم یک فیلم به طور محض در استودیو ساخته
میشود، اصلا حرفی برای ادعا باقی نمیماند. هرچه باشد سری فیلمهای ارباب حلقهها
با بازیگران سرشناس و در لوکیشنهای بکر نیوزلند کار شدند، هرچند سهم استودیوهای
دیجیتال در پرداخت این تریلوژیها نیز غیرقابل انکار است.
اما تفاوتها را باید در نظر گرفت. نارنیا فیلم سرخوشانه و حتی خوشایند و خوشساختی
است، اما در سکشن مربوط به خود و قطبنمای طلایی نیز همانطور. عمده این مباحث هم
برای این راه میافتد که به نوعی مجوز ساخت سریهای بعدی زودتر صادر شود؛ چنان که
وقتی نارنیای دوم 70 درصد کارهایش در حال انجام بود، کمپانی والت دیزنی پروژه سوم
یعنی «وقایعنگاری نارنیا: سفرداون تریدر» را در دستور کار قرار داد و حتی مایکل
آپتد را به عنوان کارگردان نارنیای سوم معرفی کرد. فیلمی که زمان نمایش آن را هفته
دوم می 2009 اعلام کردند. با توجه به استقبالهایی که از 2 قسمت نارنیا شده، بعید
به نظر نمیرسد نارنیای سوم هم بتواند در گیشه جولان دهد