سوالاتی درباره نارنیا
مجموعه
کتاب های "وقایع نگاری نارنیا" یا ماجراهای نارنیا ، به عنوان یکی از
مجموعه آثار برجسته ادبیات فانتزی قرن بیستم ، همواره مورد بحث کارشناسان
بوده است . بویژه از زمانی که فیلم هایی با اقتباس از این کتاب ها ساخته
شده است این بحث ها داغ تر و در برخی کشورها نظیر کشور خودمان هم مورد توجه
قرار گرفته است .
بنده
به عنوان یکی از طرفداران این مجموعه که بارها هر هفت کتاب را خوانده ام
می خواهم در حد خودم به برخی از این مباحث و سئوالاتی که پیش آمده است پاسخ
بدهم . البته توجه داشته باشید که تنها منابعم خود کتاب ها و چند مقاله
کوتاهی است که جسته و گریخته مطالعه کرده ام و هیچ اطلاعی درباره نظر شخصی
سی اس لوئیس که احتمالاً در مصاحبه های پیش از مرگش بیان داشته ندارم که
بدانم حدثیاتم تا چه حد درست است و جوابهایم را بر اساس آنچه که از کتاب ها
و آن مقالات درک کرده ام می نویسم .
۱- اصلان کیست؟
اصلان
در مجموعه نارنیا ، شیر پرهیبتی است که به عنوان فرزند خدا! معرفی می شود .
چند بار در طول داستان ها به طور تلویحی اشاره می شود که اصلان در دنیای
ما هم هست اما مردم او را با نام دیگری می شناسند و افراد با ایمان زیر
سایه حمایت او هستند . بنابراین باید گفت که با توجه به تعالیم (تحریف شده)
دین مسیحیت ، اصلان همان حضرت عیسی(ع) است که در نارنیا به شکلی دیگر حضور
دارد . در واقع می توان این برداشت را داشت که منظور لوئیس این است که
خداپرستی در هر زمان و مکانی هرقدر هم پیچیده و متفاوت باشد در نهایت هدف
یکی است .
۲- موجودات اساطیری مخلوق لوئیس چه منشاءی دارند؟
اغلب
موجودات اساطیری که لوئیس در داستان هایش به آنها اشاره می کند (فان ها ،
سنتورها ، ساتیرها ، میناتورها ، غول ها ، کوتوله ها ، اژدها ، پری دریایی و
...) در اساطیر و افسانه های ملل و اقوام مختلف با اندکی تفاوت در شرح
جزئیات ، قابل ردیابی هستند . درحالیکه برخی می گویند چون لوئیس از افسانه
های یونان و روم باستان به عنوان منبع الهام خلق این موجودات استفاده کرده
به دنبال خلق داستان هایی کفرآمیز بوده است! در واقع هدف لوئیس تنها خلق
دنیایی بوده که جادویی و متفاوت به نظر برسد و دلیل استفاده اش از شرح و
نام این موجودات در اساطیر یونان و روم باستان هم بخاطر این بوده که رشته
مطالعاتیش در دانشگاه به این اساطیر مربوط می شده و با این افسانه ها از
این طریق آشنا بوده است .
۳- آیا لوئیس هنگام نوشتن کتاب اول طرح دنباله های آن را در ذهن داشت؟
به
طور کلی می گویم نه! چون داستان "شیر، کمد و ساحره" داستانی ساده و سرراست
دارد و بسیاری از جزئیاتی که در داستان های بعدی به آنها اشاره می شود در
این یکی وجود ندارد یا به کلی انکار می شود . مثلاً آقای سگ آبی به بچه ها
می گوید که پیش از آنها هیچ وقت آدمیزادی به نارنیا نیامده است ، اما می
دانیم که این حرف دروغ است . البته پروفسور کرک پیر چند بار در داستان طوری
با بچه ها صحبت می کند که انگار قبلاً در نارنیا بوده است اما مطمئناً
لوئیس در آن زمان نمی دانسته که این حضور چگونه بوده وگرنه شرح آن را به
جلد ششم موکول نمی کرد . یا مثلاً در انتهای کتاب پونسی ها طوری صحبت می
کنند انگار در حال اجرای یکی از نمایشنامه های شکسپیر هستند اما خود لوئیس
این قاعده را در کتاب پنجم نقض می کند و در نتیجه سازندگان فیلم اول هم به
خودشان اجازه می دهند که در پایان فیلم این مسئله را نادیده بگیرند .
۴- انسان های ساکن سرزمین های داستان های لوئیس از کجا آمده اند؟
نارنیا
برخلاف آنچه که در کتابها به نظر می رسد خودش یک دنیا نیست بلکه سرزمین یا
کشوری است در یک دنیا . البته در کتاب ششم ، اصلان نارنیا را خلق می
کند اما اینکه سایر سرزمین ها چطور پدید می آیند خود سئوالی بی پاسخ است .
انسان
ها در تمام این سرزمین ها حضور دارند . ما می دانیم که انسان های نارنیایی
از نسل همان زن و شوهری هستند که در آغاز وارد نارنیا می شوند و انسان های
تلمارینی هم طبق گفته اصلان در کتاب دوم از نسل دزدان دریایی هستند که از
یک جزیره در دل اقیانوس وارد سرزمین تلمار می شوند . اما انسان های سرزمین
های دیگر از کجا آمده اند ؟
آیا مردم سرزمین آرکنلند از نسل همان انسان های نارنیایی هستند که وقتی جادوگر سفید نارنیا را تصرف کرد به آن سرزمین گریخته اند؟
آیا مردم کالورمن که ظاهری شرقی دارند و سبک زندگی و فرهنگشان شبیه مردم عثمانی است از جایی در دل عثمانی وارد کالورمن شده اند؟
و مردم جزایر از کجا آمده اند؟ مردم جزایر لون ، گالما ، تریبینتیا و ...
بعلاوه
در کتاب پنجم ما متوجه می شویم که کالورمن ها مردمانی جنگجو و فاتح هستند
پس آیا در ورای سرزمین آنها سرزمین های دیگری هم هستند که کالورمن ها
با ایشان بجنگند؟
اینها
سئوالاتی هستند که بی پاسخ مانده اند اما می توان برای آنها حدس هایی
خیالی تراشید چون اصلان می گوید زمانی راه های زیادی از دنیای انسان ها به
این سرزمین ها وجود داشته است .
۵- آیا لوئیس نویسنده ای غربگرا و ضد شرقی بوده است؟
در
این مورد باید گفت آری! اما نکته اینجاست که چطور آن را ثابت کنیم؟ چون
برخی از افرادی که در این زمینه اظهار نظر می کنند استدلال های دم دستی را
پیش می کشند . مثلاً در مجموعه آثار تالکین استدلال این افراد این است که
چون موجودات پلید از شرق می آیند و سرزمین والار در غرب است پس تالکین
نویسنده ای ضد شرقی است! اما آیا می توان همین استدلال را برای داستان های
نارنیا آورد؟
اگر
جزایر شرقی جایی هستند پر از پلیدی و زمانی اژدهایان بر آنها حکمرانی می
کرده اند آیا در پس همه آنها سرزمین اصلان نیست؟ اگر باغی که میوه های آن
شفابخش است در غرب نارنیاست آیا پیش از آن سرزمین وحشی غربی نیست که هیچ
نارنیایی جرات پا گذاشتن به آن را ندارد . آیا در شمال نارنیا که برای
اروپایی های آنگلوساکسن باید مظهر زادگاهشان باشد غول های آدمخوار زندگی
نمی کنند؟ و آیا کالورمن های جنوبی که با ظاهری شرقی شیطانی به نام تاش را
می پرستند در کتاب سوم به عنوان مردمانی "با فرهنگ ، باهوش ، قدیمی و
خطرناک" توصیف نمی شوند؟
نکته
همینجاست! کالورمن ها با آن ظاهر شرقی و فرهنگی مشابه مردم عثمانی شیطان
را پرستش می کنند و نارنیایی ها که ظاهری اروپایی و انگلوساکسن دارند خدا
یا همان اصلان را قبول دارند . بنابراین در اینجاست که مشخص می شود لوئیس
غربگرا و ضد شرقی است . خب او انگلیسی است و طبیعی خواهد بود اگر قهرمانان و
آدم های خوب داستان شبیه خودش باشند اما چه لزومی داشته که آدم بدهایی مثل
کالورمن ها را خلق کند؟ بعلاوه در بهشتی که در پایین راجبش صحبت می کنیم
مردم برای رسیدن به طبقات بالاتر باز هم باید به غرب بروند!
۶- قیامت و بهشت توصیف شده توسط لوئیس شبیه قیامت و بهشت در اسلام است؟
ما
در کتاب هفتم به حوادث مربوط به قیامت و بهشت در نارنیا می رسیم و در
اینجاست که پیام های مذهبی لوئیس در داستان هایش به کمال می رسند .
بنده
شناختی درباره توصیفاتی که در انجیل از قیامت و بهشت شده ندارم اما بین
آنچه که لوئیس از قیامت و بهشت نارنیا توصیف می کند با آنچه که در اسلام
آمده شباهت ها و البته تفاوت هایی وجود دارد .
اول
از این نکته شروع می کنیم که اصلان می گوید " هرکس کار خوبی را به اسم تاش
انجام داده باشد برای من انجام داده و هرکس کار بدی را به اسم من انجام
داده باشد برای تاش انجام داده است" این یعنی به اعتقاد لوئیس فقط خود عمل
مهم است و انسان در آن دنیا جزای آن را می بیند نه نیت آن . در حالیکه ما
مسلمانان هم به عمل معتقدیم هم به نیت . ما تمامی فرایض دینی و هر عمل نیکی
را که انجام می دهیم با نیت و قصد انجام می دهیم می خواهد زبانی باشد یا
اینکه در دل و ذهنمان جاری شود و فریضه دینی را که بدون نیت انجام شود باطل
می دانیم همچنین نیات باطل را در انجام کارهای خوب زائل کننده آن اعمال می
دانیم بنابراین نمی شود گفت ما کار نیکی به اسم شیطان بکنیم و به انتظار
پاداش از طرف خدا را داشته باشیم!
بنابراین
با در نظر گرفتن اینکه استدلال اصلان برای جدا کردن بهشتیان و جهنمیان بر
پایه همین نکته شکل گرفته این را قبول نداریم اما از طرف دیگر شباهت هایی
در امور دیگر وجود دارد .
مثلاً
هنگامی که کار در نارنیا به پایان می رسد موجودی عظیم در شیپوری می دمد تا
رسیدن قیامت را اعلام کند و پس از آن ستاره ها به زمین می آیند .
هنگامی
که مردم و موجودات مختلف به دروازه بهشت می رسند ، اصلان بر دروازه
ایستاده است . آنهایی که بهشتی باشند از سمت راست اصلان گذشته و وارد
دروازه می شوند و آنهایی که جهنمی باشند در سایه سمت چپ اصلان گم می شوند .
در
بهشت توصیف شده توسط لوئیس ، همه چیز در ظاهر شبیه قبل است اما رنگ ها
شاداب تر ، مزه ها عالی تر و فضا عمق و روح بیشتری دارد . بعلاوه این بهشت
طبقه طبقه است . برخی در همان طبقه اول می مانند و بقیه به طبقه بعدی می
روند . هر طبقه انگار همان طبقه قبلی است اما باز هم با رنگ هایی شاداب تر ،
مزه هایی بهتر و فضایی عمیق تر و بزرگ تر ، و هرچه بالاتر می روند به بهشت
اصلی نزدیک می شوند ، طبقاتی دیگر را می بینند شبیه دنیاهایی دیگر که آنها
هم به سمت بالا صعود می کنند (مثلاً طبقه ای هست شبیه انگلستان که پدر و
مادرشان را در آن می بینند) و ماهیت واقعی اصلان را درک می کنند ...
بنابراین با وجود تفاوت های بسیار ما شباهت هایی هم می بینیم که ناشی از تعالیم مذهبی است که لوئیس با آنها رشد یافته .
۷- پیام نهایی لوئیس چیست؟
پیام نهایی لوئیس این است که باید ایمانمان را حفظ کنیم وگرنه هرچه داریم از دست خواهیم داد .
در
داستان هفتم میمونی پوست شیری را پیدا می کند و آن را بر تن الاغی کرده و
ادعا می کند این الاغ اصلان است و با این ادعا شروع به سوء استفاده از
نارنیایی ها می کند و در نهان با کالورمن ها برای فتح نارنیا متحد می شود و
این موضوع انقدر موجودات نارنیایی ها را عذاب می دهد که وقتی کمک واقعاً
از راه می رسد آنها نمی توانند خوب و بد را از هم تشخیص دهند و اوضاع به هم
می ریزد .
آیا این داستان شما را یاد چیزی نمی اندازد؟